ابتذال یعنی همین متنی را که ای کاش نمینوشتم را مینویسم و همین است که تمام ذهن من را درگیر خودش میکند و همین است که اگر بگویم سیاه میشوم و نگویم سفید نبودهام.
در متن من ابتذال یعنی همین که ابتذال را همینقدر تکرار کنی و آنقدر بگویی که تمام سلولهای مغزت بیاختیار تکرار کنند؛ چراکه «تکرار میکنم که تکرار کنند». ابتذال یعنی تمام راههای بیپایانِ سالها اندوه و تمام هرآنچه از این بود و از آن و هر آن چیزیکه از من و بود از وی و تمام واژههایی که تکرار میشدند و دیگر تکرار نمیشوند.
آری، ابتذال یعنی همین آریهای بدوندلیل که بیامان میآیند، میمانند، رسوب میکنند، رشد میکنند و خشک میکنند و میروند چون خسی خاشاکی چیزی و دام میگسترانند از ریشه به ریشهی تمام ریشهای دنبالهدار که همیشه به ابتذال پیوند میخورند.
کوتاهی در متن ابتذال ابتذال
یعنی همین که مدام تکرار کنیم و تکرار نشویم.