سپهر نصیحتگر/ بهترین روزگار موسیقی ایران با پرویز مشکاتیان سپری شد، کسی که برای اعتلای موسیقی ایرانی سخت کوشید و اسم و آثارش را برای همیشه در ذهن مخاطبانش ماندگار کرد.
برای معرفی مشکاتیان به مقدمه نیاز نیست! هر چند تا زمانی که بود قدرش را ندانستیم، اما دیگر آنقدرها هم قدرناشناس نیستم که خالق بیداد و دستان را فراموش کنیم.
چه کسی میدانست تولد نوزادی در سحرگاه ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۳۴ در نیشابور میتواند سرآغاز تحول موسیقی ایران باشد؛ طلوعی که از سر عشق گفت، بیداد کرد، دستان زد و بر آستان جانان سر نهاد.
نوشتن دربارهی پرویز مشکاتیان بسیار دشوار اما آسان است. آسان به این دلیل که آثار او در روح جامعهای که در آن زندگی میکرد، جریان دارد و بهظاهر همه آن را درک میکنند و دشوار از اینرو که به سختی میتوان به لایههای پنهان آثار و حتا شخصیت هنری و خصوصی مشکاتیان پِی بُرد.
امسال پرویز ۶۶ ساله شد، اما بعید میدانم کسی تا بهحال معنای ژرف آثار یا شخصیتش را واقعن درک کرده باشد، در حالیکه کمتر کسی از هنرمند تا علاقهمند به موسیقی ایرانی پیدا میشود که آثار مشکاتیان را از برترین آثار موسیقی ایران نشمرد و با کمی کملطفی او را نوازندهای صاحب سبک یا برترین تصنیفساز و آهنگساز معاصر لقب ندهد.
او حالوهوایی ماورایی و وضعیت فکری و روحی خاصی در هنگام نواختن یا نگارش آهنگ داشت، روحیهای خاص که نمیتوان بیاعتنا از کنار آن گذشت، برای خودش ساز میزد و آهنگ میساخت. خیلی اجتماعی نبود و بیشتر به پیشرفت تکنیک و تقویت احساس کارش فکر میکرد.
به گمان، وجه تمایز بارز مشکاتیان با دیگر اهالی موسیقی ایرانی روح دردمند و عاشق پیشهاش بود که او را همچون کشتی در گرداب امواج دریاها به هر طرف که میخواست میکشاند و در نهایتِ آرامش و سکوت، نوشدارویی برای تسکین دلِ دردمند مشتاقان بود. بدونشک نظرها و اندیشهی مشکاتیان در تحول و پیشرفت موسیقی ایران تا حد بسیار زیادی حایز اهمیت و کارساز بود.
به اعتقاد وی، پیشرفت موسیقی و شکوفایی خلاقیت هنرمند تنها در شرایط اجتماعی و سیاسی بدون تنش و عاری استرسهای بیمورد امکانپذیر است و از آنجایی دولت بهویژه در سالهایی پایانی عمر او رابطهی خوبی با موسیقی نداشت، طرف حساب او مردم و دغدغههای آنها بود، بنابراین تمام عمر و همیشه با مردم همنفس بود و دلش برای میهن میسوخت.
مشکاتیان بهمعنی دقیق کلمه یک موزیسین مولف بود و تقریبن هر خواننده یا نوازندهای افتخار میکرد که با وی کار کند یا در کارش مشارکت داشته باشد و از طرفی دیگر مشکاتیان در کنار تولید اثر خوب، کارهای ارزندهتری انجام میداد، شاید به همین دلیل بود که در کنار شجریان توانست بیشتر موفق شود و آثاری چون «بیداد» و «آستان جانان» و «دستان» و غیره را در کمال زیبایی و معنایی لایتناهی به مرحله اجرا برساند.
اما تنها به همکاری با محمدرضا شجریان اکتفا نکرد و موسیقی خود را با اشتیاق بسیار زیاد در کنار ایرج بسطامی ادامه داد و در آخر با اجرای تصنیف «مرا عاشق» بههمراه شهرام ناظری صدای سازش خاموش شد.
با همهی این توصیفها، نمیتوان تکنوازیهایی مانند مجموعهی «بیست قطعه برای سنتور» و «شعر بیواژه» و دیگر آثار بدون کلام وی که مملو از تکنیک و خلاقیت در نوازندگی و اندیشهی ژرف موسیقی است، را در نظر نگرفت.
او شعر را بهخوبی میشناخت و به ظرافتهای آوازی حساسیت خاصی داشت و از طرفی آهنگسازِ کار کشتهای بود، پس بدونشک میتوانست آوازخوان را مثل موم در دست داشته باشد و با ترکیبِ بهجای شعر و موسیقی نسبت به فضای قطعه، شرایط را برای اجرای بهتر خواننده فراهم آورد.
به اعتقاد برخی از اطرافیان و شاگردان استاد، آثار کلامی و حتا تصنیفهای باکلامِ مشکاتیان بدون آواز هم بهطور کامل و موثر ادا و اجرا میشوند.
مشکاتیان از موسیقی و مخاطبانش لذت میبرد و آثار او در القای این لذت به مخاطبان – بهویژه مخاطبان عام – موفق بودند. آثار او با عشق و مهربانی پایانناپذیر در عین پیچیدگی و تکنیک برای افراد عادی بسیار دلنشین و مقبول بود و مهمتر از این نکته، بین او و مخاطب شکاف یا فاصله وجود نداشت.
تمام زندگی استاد با خلق اثر، معنا و مفهوم میگرفت، همینطور او با خلق آثاری مانند «بیداد»، «دستان»، «خزان» و غیره که آفرینش هر یک از این آثار بهتنهایی برای کل رزومه کاری یک هنرمند کافی و بسی بسیار است، معنا و مفهوم مد نظرش را به زندگی خود بخشیده بود.
اگرچه اینجا مجالی برای بحث در مورد فهم آثار پرویز مشکاتیان وجود ندارد، اما باید بدانیم دادی که مشکاتیان از سنتورش سر داد برای همیشه در ذهن و روح مخاطبانش جای گرفت و چه افسوس که دیگر نفسی نیست که بیداد سر دهد.
او با نواهای پیروزی و دستان و سرعشق خارج از حیطه عقل و مصلحتاندیشی، خود را غلام بندهی دَم ساخت و آنچه در لحظه نواخت به لحظههای ناب موسیقی ایران تبدیل شد.
بدونشک تا کنون کسی همپای تکنیک و اندیشهی ژرف مشکاتیان نبوده و نیست و اکنون پس از گذشت ۶۶ سال از نقطهی عطف موسیقی ایران، آثار وی مانند آوای سحرگاهِ بهاری طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و مانند اردیبهشت نغمهی آزادی زمزمه میکند.
پرویز مشکاتیان در یک قدمی پاییز و در اوج ترنم سر زندگی خویش، به سکوت جاودانهی زمان پیوست و با آغار بهاری سبز در بهاری دیگر رنگ خزان گرفت.
انتهای پیام/