مجموعه عکس جمعه

رشت | ۱۳۹۳

وقت‌هایی هست که دیگر هیچ دروغی باقی نمی‌ماند تا پرده‌ای روی تنهایی و بی‌کسی آدم بکشد، ساعاتی که زخم می‌زند به عمق همه‌ی دردها و ناراحتی‌های پنهان‌شده‌ای که از آن بی‌خبریم؛ معلوم می‌شود تمام تعارف‌ها و تمناهای تا به‌حال جز به تعویق انداختن زمان، چیز دیگری نبوده است. روزها می‌روند و می‌آیند و باز در نقطه‌ای منجمد می‌شوند، این نقطه «جمعه» است و جمعه پایانی برای روزها است. نظیر آن نمایشی که به پایان رسیده و نقاب‌های بازیگرانش از صورت‌ها افتاده و نقش نقاب‌شان پاک‌شده باشد. دیگر اثری از آن های‌وهوی روی صحنه نیست، دیگر موسیقی حماسی یا تراژیک در کنار نیست تا کمبود شور و شوق حیاتی را بپوشاد.

 

جمعه چه نافذ آرامش ظاهری روزانه را بهم می‌زند!

با این‌حال زمان نیرومند است و روزها بی‌شمارند، بالاخره جایی پای آدم می‌لغزد و به درون آن حفره‌ی بی‌انتها فرو می‌رود، جایی می‌رسد که آدم تسلیم می‌شود، دیر یا زود چه فرقی می‌کند؟ جمعه یادمان می‌آورد که وقتِ رفتنِ آدم‌ها هیچ برگی از شاخه‌ای نخواهد افتاد و هیچ کودکی از بالا بردن بادبادکش در میان بادهای سرگردان دست برنخواهد داشت؛ جمعه حدیث‌نفس بی‌قراری منجر به خاموشی است و با اهرم‌های پولادینش مهر خاموشی و فراموشی را بر زمان تحمیل می‌کند. زندگی اما جایی دیگر ادامه خواهد یافت و فردا روز دیگری خواهد بود.

بازنشر عکس‌ها به هرنحو مجاز نیست. | همه‌ی حقوق برای «سپهر نصیحت‌گر» محفوظ است.